در مباحث قبل گفته شد که اصل اولیّ این است که فقط خداوند متعال ولیّ انسانها ومومنین باشد ؛ لذا هر ولایتی که در عرض ولایت"الله"

قرار بگیرد ولایت طاغوت است. پس تبعیت از دستور غیر خداوند اگر بااذن اوبا شدولایت غیر خدا محسوب نمی شود .

واین همان ولایتی است که در طول ولایت خداست اومی تواند این حق را به هر کس که بخواهد وشایسته بداند بدهد واورابه سِمَت ولایت

ورهبری نصب کند ،انبیاءو پیامبران کسانی هستند که ولایت آنها از جانب خداوند است واوبه پیروی واطاعت از آنها

فرمان داده است .

چنانکه در قرآن کریم می خوانیم:

"هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر که به اذن خداوند،مردم موظف به اطاعت و فرمانبرداری از او هستند"

و نیز آمده:

"من یطع الرسول فقد اطاع الله"(نساء/80)

"کسی که از رسول اطاعت کند به تحقیق از خداوند اطاعت کرده است."

و آیات قرآن در این باره بسیار است.

با نظرات و پیشنهادات خودتون ما را دربهبود مطالب یاری فرمائید.و اگر سؤالی در زمینه ولایت دارید،بپرسید تا آنجا که مقدور باشد پاسخ

داده میشود.

سلامی به درازای یک غیبت طولانی و به صمیمیت یه بحث جالب

بنا داریم در مورد ولایت فقیه صحبت کنیم وبرای اینکه بگوییم اصل واساس ولایت فقیه از کجا آمده ابتدا از خود کلمه ولایت شروع

 میکنیم که ولایت چیست و ازکجا آمده و اولاْ و بذات برای کیست.به عنوان مقدمه درباره واژه های آن صحبت

 میکنیم.

ولاء،ولایت،مولی،اولی وامثال اینها همه از ماده"ولی"اشتقاق یافته اند،این واژه از پر استعمال ترین کلمه های قرآن کریم است که به

صورت های مختلفی به کار رفته است.در124مورد به صورت اسم و112مورد در قالب فعل درقرآن آمده است.معنای اصلی این کلمه

 همچنان که راغب اصفهانی(ره)در "مفردان قرآن"گفته است،قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به گونه ای که فاصله ای در

 کار نباشد.راغب اصفهانی راجع به کلمه"ولایت"ازنظر موارد استعمال می گوید:"ولایت به معنی نصرت است؛اما ولایت به معنی

 تصدی و صاحب اختیاری است.

ولایت الله:براساس تفکر ناب دینی،به ویژه اسلامی،اصل اولی درمساله ولایت این است که ولایت چه تکوینی و چه تشریعی اولا

 وبذات برای خداوند متعال است.هیچ کس حق ولایت و سرپرستی نسبت به دیگران را ندارد،زیرا انسان باید از کسی اطاعت

 کند که فیض وجود و هستی خود را از او گرفته است.

خداوند در آیه9شوری می فرماید:"ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولی؛آیا غیر از خدا برای خود سرپرست ولی قرار دادند،و حال

 آن که تنها او ولی وسرپرست است."لذا هر ولایتی که در برابر ولایت الهی باشد"طاغوت"است. 

روز میلاد فاطمه زهرا(س)، روز میلاد همه خوبیهاست. روز جاری شدن زلال ایمان در همه قلبهاست. روز شستشو در چشمه معنویت فاطمی است. روز هدیه اخلاق پسندیده و خوی نیکوست. روز سجده و سپاس خداست؛ سپاس بر آفریدنِ این نور پاک، این سرچشمه رحمت، این نسیم حیات معنوی، این حوریه بهشتی در میان انسان ها. خداوندا، تو را سپاس که عشق او را در قلب ما نهادی. تو را سپاس که دست ما را به ریسمان هدایتش رساندی. مهربانا، نور پرفروغش را همواره بر زندگیمان بتابان. آمین.

هر کس جویای محبت است بیاید به سوی فاطمه،غیر او هر چه هست محبت نیست،خیال است.در خانه فاطمه (س) به روی همه جهانیان باز است.

پیر زن بر در خانه نشسته بود و های های گریه می کرد.مردمی که از کوچه می گذشتند ،ترحم آمیز به او نگاه می کردند.هنگامی که می خواستم از کنارش بگذرم،دیدم که گاو ماده ای جلوی پیر زن نقش بر زمین شده است؛شنیدم که پیرزن زیر لب زمزمه می کند یا عیسی مسیح خودت کمکم کن.از مردمی که به تماشای او مشغول بودند،پرسیدم بر سر این زن بیچاره چه آمده است که این چنین ناله می کند.یکی از بین جمع گفت: این پیر زن غیر این گاو شیرده که می بینی،هیچ ندارد؛تمام مخارج زندگیش فقط از همین گاو تأمین می شد.حال گاوش مرده و به این روز افتاده است.

بعد از چند لحظه ای دیدم، مردی وارد کوچه شد؛آن قدر نورانی و پرعضمت بود که همه توجهشان به او جلب شد.هر چه نزدیکتر می شد،آرامش وسکوت بیشتری در بین جمع حکم فرما می شد.با شنیدن صدای گریه زن مرد نزدیک این زن آمد وگفتک چه اندوهی بر تو آمده است که این چنین مویه می کنی.

پیر زن بدون اینکه این مرد را بشناسد به او گفت: گاو شیر دهم مرده... این تنها دارایی من بود. مرد با مهربانی گفت: نگران نباش و با اشاره ای که به گاو کرد،گاو مرده به اذن خدا زنده شد. وقتی پیرزن این صحنه را دید، شکّه شدو مات و مبهوت به گاوش نگاه کرد. مرد ناشناس از کنار پیرزن وگاوش گذشت ودر حال خارج شدن از کوچه بود. زن سراسیمه دوید وفریاد زد"ای غریبه کیستی؟"به خدا سوگند که تو عیسی مسیح هستی، در بین مردم هم همه بلند شد در حالی که به هم می گفتند: این فردی که آمد وشفا داد پنجمین امام شیعیان امام محمد باقر (ع) است.  

سلام سلام صد تا سلام، سلامی بعد از یک وقفه طولانی

امروز یک مطلب جالبی خوندم دلم نیومد به شما نگم .

مطلبی که خوندم در مورد صفات و اسما الهی بود.وقتی که چرخشی بین منابع اسلام و مسیحیت کردم،دیدم بعضی صفات خداوند در دو دین

مشترکه وهیچ اختلافی با هم ندارند. این صفات عبارت انداز: علم مطلق، قدرت مطلق، اراده الاهی، حیات، سرمدیت، سمع وبصر.

اما تنها نکته ای که با هم اختلاف دارند در مورد انتساب صفت "ابوت" به خداوند است و همچنین از اسما پر کاربرد "پدر" است که این دو در

دین مسیحیت به کار می رود ولی اسلام آن را قبول ندارد."پدر بودن" خدا در عهد جدید دو کاربرد دارد: در بعضی جاها خدا پدر همه مردم یا

همه مسیحیان شمرده شده است ودر برخی مواقع "پدر بودن" خدا مخصوص حضرت عیسی است.پدر بودن خدا بنا بر کاربرد اولی، معنای

مجازی دارد و خدا از این نظر که بندگانش را دوست دارد، پدر نام نهاده شده اما در کاربرد دومی"پدر بودن" خدا برای حضرت عیسی در همه

جای عهد جدید به یک معنا نیست در اناجیل متی ، مرقس ولوقا جنبه الوهیتی ندارد بلکه به معنای مجازی است.ولی در انجیل یوحنا پسر خدا

بودن عیسی معنای دیگری دارد. در یوحنا آمده:"من و پدر، یک هستیم و یقین کنید پدر در من و من در او؛ کسی که مرا دید، پدر را دیده

است"که مسیحیان با استفاده از این قسمت عهد جدید اثبات الوهیت مسیح را میکنند. 

به طور کلی میتوان گفت: در عهد جدید "پدر بودن" به دو معنا به کار رفته یکی معنای تشریفاتی ومحبت خاص خداوند را نشان میدهد و معنای

دیگر غیر تشریفی که چون مسیح هم ذات با خداست، وپدر و پسر همیشه از یک ذات هستد، خدا پدر مسیح است.اما از دیدگاه اسلام پسر

خدا بودن و الوهیت مسیح مردود است هم ذات بودن مسیح با خدا نشان از این دارد باید آنها اطاعت محض از عیسی بکنند وهمچنین صفت

علم برای انسان قائل شدن دلیل بر خدا بودن انسان نیست همچنین هم ذات بودن  خدا با مسیح یا به عبارت دیگر از یک روح بودن خدا

ومسیح دلیل بر خدایی عیسی نیست. 

بدرود تا یه سلام واحوال پرسی دیگه...